او داراى ولايت پيامبران و حكومت رسولان و رهبرى حق و حقيقت در ميان مردم است. آنچه رسول خدا (ص) از آن برخوردار بوده على همان را برخوردار است و هر كه پيامبر بر او ولايت و سرپرستى داشت، على نيز سرپرست اوست. منزلت او بسان منزلت پيامبران است و رهبرى و ولايتش مطلق است. هيچ قيد و شرط و مانع و بازدارندهاى ندارد. خداوند متعال اين رويداد بزرگ جهانى را چنين معرفى كرده است:
« الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا»
امروز دين شما را برايتان كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را براى شما (به عنوان) دينى برگزيدم».
آرى روز غدير اين چنين است. روزى كه از آن به عنوان تكامل و بلوغ راه آسمانى و پيام و انديشه حق از زمان آدم ابوالبشر(ع) تا عصر حضرت ختمى مرتبت (ص) ياد مىشود. از اين رو روز غدير نه تنها براى مسلمانان - كه همواره براى حق آغوش مىگشايند و بر اساس آن زندگى مىكنند - روز عيد و شادمانى شد، كه براى ديگر ملّتها نيز به يك روز شناخته شدهاى تبديل گشت (2) چرا كه غدير از جمله روزهاى خداوند متعال است روزى كه سير تاريخ و مسيل رويدادها را دگرگون كرد.
و راز آن در دو چيز است.
1- به اين اعتبار كه غدير سرآغازى براى خط وصايت و جانشينى و استمرارى براى رخداد پيامبرى بود تا حركت پيامبران جاودانه شود و امت اسلامى بعد از رحلت پيامبر گرد اين خط فراهم آيد.
2- و به اعتبار كسى كه امير و صاحب روز غدير است.
امير غدير:
او على(ع) امير مؤمنان بالاترين شخصيت اسلامى - پس از رسول خدا (ص) - نمونه و سيماى دوم اوست. اولين مسلمان و مؤمن و فداكار و نمازگزار و مجاهد و شكيبا و صبور و خويشتندار و...
على(ع).. سيماى حق و نشان راستى و سرلوحه ايمان و اعلام خداوند رحمان و دست پرورده محمد(ص)، همان كه در ميان مردم به عدالت داورى مىكرد و در قضاوت رعايت انصاف مىنمود على(ع).. مرد آسمان و زمين است، آن كه ناپيدا با پيامبران گذشته برانگيخته شد و آشكارا با پيامبر خاتم، مردى كه در ملكوت آسمان پيش از ناسوت زمين شناخته شده بود و براى آخرين آفرينندگان و واپسين روزگاران ذخيره گشته بود.
على(ع).. فاتح خيبر.. همان حيدر
على(ع).. درهم شكننده احزاب.. و بر كننده درب خيبر و كشنده شرك ورزان و پيمان شكنان و تجاوزگران و از دين برون شدگان.
على(ع).. بدر است.. و اُحد.. و حنين.. و ذات السلاسل..
على(ع).. همه اسلام است و اصل ايمان.
روايت شده است كه هنگامى كه امير مؤمنان(ع) به دژ يهوديان در جنگ خيبر رسيد، مردى يهودى از او پرسيد كيستى؟
- آن حضرت فرمود: على بن ابى طالب.
آن مرد گفت: قسم به آن چه كه بر موسى نازل شده است، شما عُلوّ و برترى يافتيد (3).
على(ع) عدالت محض است. اوست كه فرمود: «أأقنع من نفسي بأن يقال اميرالمؤمنين ولا اشاركهم فى مكاره الدهر او اكون اسوة لهم فى جشوبة العيش:(4) آيا به اين بسنده كنم كه مرا اميرمؤمنان بخوانند و با مردم در رنجهاى زمانه و سختىهاى زنى شريك نشوم؟».
همان على كه مىفرمايد: «واللَّه لو اعطيت الاقاليم السبعة وبما تحت افلاكها على أن أعصى اللَّه فى نملة اسلبها جلب شعيرة ما فعلت(5) .. به خدا سوگند اگر هفت اقليم و آنچه را در آنها است به من دهند با گرفتن پوست دنهاى جو از دهان مورچهاى خدا را معصيت كنم، هرگز چنين نخواهم كرد» اين است صاحب روز غدير.. همو كه عين عدالت، حقيقت فروتنى و واقعيت انصاف و برابرى به تمام معناست.
جاودانگى روز غدير
و راز اينكه ما روز غدير را جاودانه مىدانيم، همين است.. غدير، روز ارزشهاى والاى انسانى ومبانى استوارمند نبوى است. در آسمان هرگز به چيزى فراتر و مهمتر از ولايت اميرمؤمنان ندا ندادهاند، زيرا نداى به ولايت على(ع) نداى ايمان است: «عنوان صحيفة المؤمن على بن أبى طالب(ع)(6) دوستى على سرلوحه هر مؤمنى است».
و براى اينكه نداى به ولايت امير مؤمنان، نداى عدل است، كه فرمود: «والقوىّ عندى ضعيف حتى آخذ الحق منه ..(7) وتوانگر نزد من ضعيف است تا آنگاه كه حق ضعيف را از وى بستانم» و بدينسان على(ع) عدالت را در تاريخ جاودانه كرد.
ونيز فريادگر امانت دارى و صيانت نفس است.. پيامبر درگذشت در حالى كه بدهىهايى بر عهده داشت كه اميرمؤمنان آنها را پرداخت كرد. امير مؤمنان به شهادت رسيد و بدهىهايى داشت كه امام حسن (ع) آنها را پرداخت كرد روز غدير.. يا به تعبيرى رساتر، فرهنگ غدير.. يا خاستگاههاى روز غدير، همانا عدالت در زندگى، انصاف در برخوردها و پاكيزگى در رفتار و طهارت در زندگى، انصاف در برخوردها و پاكيزگى در رفتار و طهارت در كردار، و راستى و صداقت در شيوههاى زندگى است.. بلكه نداى ولاي اميرالمؤمنين على(ع) ندا به همه ارزشهاى والا و مفاهيم انسانى است..
گزيدهاى از رويداد غدير (8)
(يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ)
«اى پيامبر ابلاغ كن آنچه را كه خدايت فرمود» (مائده / 67).
اين آيه در بازگشت رسول خدا (ص) از حجة الوداع و پس از آنكه حضرت در منا براى مسلمانان به ايراد سخن پرداخت، نازل شد. او خطاب به مسلمانان فرمودند:
آيا مىدانيد كه كدام روز حرمتش بيشتر است؟ مردم در پاسخ گفتند: امروز.
فرمود: كدام ماه حرمتش بيشتر است؟
- اين ماه.
كدام شهر حرمتش بيشتر است؟
- همين شهر (مكه)
- پس بدانيد كه حرمت خونتان و اموالتان و ناموستان بر همديگر همچون حرمت اين روز و اين ماه و اين شهر است و تا اين روزى كه پروردگارتان را ديدار كنيد، ادامه دارد..
آنگاه پس از خروج از مكه در منطقهاى به نام «غدير خم» كه در آن درختان تنومندى وجود داشت، در زير درخت بزرگى به خطبه ايستاد. پيامبر به امت فرمود: اى مردم آيا مىدانيد كه ولى و سرپرست شما كيست؟ گفتند: آرى (ولىّ و سرپرست ما) خداوند و پيامبر اوست.
فرمود: آيا نمىدانيد كه من بر شما از خود شما سزاوارترم؟ گفتند: چرا مىدانيم. پيامبر خدا(ص) گفت: خدايا گواه باش و اين جمله را كه سه بار تكرار كرد تا آنها را پايبندتر و متعهدتر كند و بر آنها تأكيد نمايد و توجه ايشان را به اهميت آنچه مىخواهد بگويد، جلب كند. آنگاه در حالى كه دست على بن ابى طالب(ع) را گرفته بود، فرمود: هان! آن كه من ولاى اويم، اين على(ع) مولاى اوست. خداوندا! ولىّ و مولا باش آن كه او را ولىّ و مولاى خود مىداند و دشمن دار آن كه با او دشمنى مىكند و يارى كن آن را كه ياريش مىكند و واگذار آن را كه او را وا مىگذارد و دوست بدار آن كه او را دوستش دارد. آنگاه فرمود: خدايا شاهد وگواه باش بر آنها كه من نيز گواهم.
در اين ميان، يكى از اصحاب برخاست و پرسيد: اى رسول خدا (ص) اين سخن از سوى خداست يا از سوى رسول او؟
(و در حقيقت) اين پرسش برخاسته از تحجّر انديشه آنان و آلودگى ايمانشان به شك و ترديد و نيز برآمده از چركينى دلهايشان است كه از شرك ريشه دارد و در لابلاى باورشان سربرآورده است، چرا كه تا آن روز نمىتوانستند تصور كنند رسول خدا (ص) مردى آسمانى است و از سر هوا و هوس سخن نمىگويد و راستگوى امانت دار است.. پيامبر با آنكه از سرّ غيب به پستى آن مرد و سستى سؤالش آگاه بود، و دو رويى و دشمنى و حسادت او را در چهرهاش خوانده بود، به او فرمود: آرى، اين فرمان از خداوند و رسول اوست. او امير مؤمنان و سرور پرهيزكاران و رهبر سپيد رويان (قيامت) است.. عمر بن الخطاب پيش آمد و دست على بن ابى طالب را به بيعت گرفت و گفت: به به و آفرين بر تو اى پسر ابوطالب. مولاى من و تمام مسلمانان شدى، آنگاه جبرئيل با اين آيه نازل شد كه:
(الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِْسْلامَ دِيناً)
امروز دينتان را برايتان كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و دين اسلام را برايتان برگزيدم».
پيامبر فرمود: «الحمد للَّه على أكمال الدين و اتمام النعمة ورضى الرب برسالتى والولاية لعلى من بعدى:
خدا را سپاس، به خاطر كامل شدن دين و تمام شدن نعمت و خشنودى خدا از رسالت من و ولايت على پس از من».
سپس ـ بر اساس روايت امام صادق(ع) ـ پيامبر فرمود: روز غدير خم، برترين عيدهاى امت من است. و آن روزى است كه خداوند متعال مرا امر فرمود تا على بن ابى طالب را پرچم هدايت وراهبر امتم قرار دهد تا پس از من به وسيله او هدايت شوند(9) .
_____________________________________________
1 ـ غدير: در لغت به معناى آبگير است.
مجمع البحرين: 3/294 وتاج العروس: 3/441.
غدير خم: نام آبگيرى است كه كاروانها از آن به سوى مكه و مدينه و شام و... مىروند و در سرزمين حجاز واقع است.
2 ـ كتاب الغدير، علامه امينى (رحمه اللَّه): 1/503.
3 ـ زاد المعاد، ابن القيم الجوزيه، 2/149.
4 ـ ينابيع المودة: 1/440.
5 ـ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد: 11/245.
6 ـ الصواعق المحرقة، (بيروت): 2/365.
7 ـ نهج البلاغه، شيخ محمد عبده (1: 89) خطبه 37.
8 ـ نگاه كنيد به تفسير قرطبى، 7/386 ذيل آيه «سأل سائل» و احمد بن حنبل رويداد غدير را در كتاب الفضائل، 2/569، 572، 585، 593، 596 و 599 چاپ عربستان سعودى آورده است.
9 ـ بحارالانوار: 37/108 باب 52 به بعد و مناقب خوارزمى، فصل 14، ص 80.
نظرات شما عزیزان: